انسانیت را ارازن نفروش
( روز به روز از خودم از آدمهای اطرافم بیشتر منزجر میشوم آخر تا کی میخواهیم هر روز و هرروز در منجلاب زندگی خودمان را غرق کنیم تا شاید کمی بیشتر
بتوانیم نفس بکشیم احمقانه است بیشترمان هر صبح با تفکرات مادی عمیقتری چشم به زندگی باز می کنیم ونوید صبحی بهتر را به خودمان می دهیم و هر روز اندکی از
انسانییت ذاتیمان را به خاطر امیال مادی از دست می دهیم منظورم شخص خودم هم هست یک وقت خسته می شویم از این همه هوس مادیگرائی به خودمان می آ
ئیم فکر میکنیم چه قدر از زیبائیهای وجودمان دور شده ائیم چه قدر خدا را فرا موش کرده ائیم واشک می ریزیم ا ما وقتی صبح چشم باز می کنیم باز می شویم همان ادم
سابق خنده دار است به خودم می خندم ...................ای کاش هیچگاه خدایم را فرا موش نمی کردم وکمی بیشتر قدر لحظه های انسان بودن را می دانستم اری
سخت است ادمییت خیلی سخت هر روز توجیه می کنیم خود را که نه انقدر هم گرفتار دنیا نیستم هنوز ادمییت داریم اما یک ان چه قدر دیر می شود تا می توانی قدر
انسان درونت را بدان زیبای درونت را به اندک بها نفروش...................